تابستان۱۳۵۴ بود. یکی از پزشکان معروف و زحمتکش لنجان به صادق آباد آمد و همه ی بزرگان مردم جمع بودند. گفت :امسال به دکتر چهرازی رأی بدهید ایشان را حاکمیت تأئید کرده است .نامزدهای دیگری هم باشند مهم نیست . خب همینطور هم شد و جناب آقای دکتر چهرازی رأی آوردند.فرق بین این شهر یا ان بخشی که رأی نداده بودند نگذاشت و برای همه یکسان تلاش کردند .
رسیدیم به انقلاب و اولین نماینده لنجان انتخاب شد . آمدیم جلوتر باز همین بود و لجاجتهای نمایندگان بامردم و یکدیگر.بین مردم رایج است و میگویند بیمارستانی در یک بخش با ساختمانی آماده و تجهزات پزشکی پیشرفته حذف شد . بخ خاطر اینکه مردم ان بخش به ان نماینده رأی نداده بودند.
این خاطره ی تلخی است. مردم به ان بیمارستان نیاز مبرم داشتند وتا ابد فراموش نمی کنند . درد لجاجت ها بین نمایندگان و قبایل دردی بد تراست .افراد دلسوز و شایسه ای که رانت ندارند تا برایشان مهر تأئید بگیرند ازمیدان به در میشوند . این موضوعات تا روستاهای کوچک هم کشیده شده برای انتخابات شوراها یا باید هزینه کرد تا رأی بیاوری یا فامیل و دوست و…… درهمان روستا هم افرادی وجود دارندمومن دلسوز و تحصیل کرده اما چون دراقلیت هستند و پول ندارندباید گوشه نشین باشند.
سخن این است که نماینده ای که رفت مجلس و قسم یاد کرد چرا فرق می گذاردبین آنکه رأی داده و نداده به امید روزی که همه ی مشکلات و دردهای بی درمان درمان شوند.نظربنده ی حقیر اینست اگر نماینده ایمان واقعی به خدا وصداقت خالص داشته باشد کارآسان می شود .
این نمایندگان محترم اگر پیش خود فکر می کردند که روزی باید حساب پس بدهند یا درمحضرخدا یادرمحضرمردم اوضاع این چنین نبود.
نویسنده علی عسگری صادق آبادی