نویسنده:غلامرضا فتاحی
فرستنده متن به تارنمای ناظم سرا:اقای علی اکبر فتاحی
یکی از نگرانی ها و شکنجه های روحی بشر شهر نشین،نگرانی از قضاوت های دیگران در باره ی او و آن چه مربوط به اوست ،می باشد.
جهت اگاهی و بی خیالی اونایی که زیاد پی حرف و نظر و نگران قضاوت های مردم اتد:
بدانید که ما برای خود زندگی می کنم نه دیگران،نباید در پی این نکته باشیم که ببینیم دیگران با دیدن ما،چه قضاوتی در باره ی ما می کنند.مثلا گاهی خودمان به فرزندان می گوییم که : این لباس ،کفش،کت وشلوارو …را نپوش.اگه پوشیدی ،اون وقت میگند فلان و بهمان و خیلی نمونه های دیگه که کم و بیش خیلی هامون باهاش درگیریم.آگاه باشید ،که اگر نگران بودید، زندگی بر خود و خانواده تان بسیار سخت وتنگ خواهد شد.چون دایم خود را زیر ذره بین دیگران می انگاریم.البته نا گفته نماند که این اصل نباید منافات و مغایرتی با نظم و آراستگی و…ما داشته باشد.
پس بیاییم زندگی را بر خود سخت نگیریم و با کمی گذشت وآسان گیری ،زندگی آرامی را دور از بند وقید قضاوت های مردم،یرای خانواده مان رقم بزنیم.
ان شاا…
اما حکایتی دراین باب:
گویند که : یکی از حکمای یونانی پالتوی کهنه ای به تن داشت.نزدیکان همواره به او می گفتند که:چرا همیشه این پالتوی کهنه را می پوشی و یک نو نمی خری؟وی پاسخ داد که:همه ی شما مرا خوب می شناسید و می دانید که من جز این چیزی دیگر نمی پوشم ،پس دلیلی ندارد که نو بخرم.روزی دیگر همان شخص حکیم را با همان سر و وضع در شهری دیگر دید.دوباره به او گفت :این جا هم که با همان وضع هستی،چرا پالتوی دیگری نپوشیده ای؟حکیم گفت:این جا که کسی مرا نمی شناسد ،بنابراین چه نیازی به این کار است.